تیم فوتبال انصار بهاباد نماینده شهرستان در مسابقات دسته یک استان جمعه میزبان تیم انصار بافق بود که در پایان این تیم را با نتیجه 0-3 شکست داد و خود به تنهایی بر صدر جدول تکیه زد.آنچه در ادامه می آید روایتی است از این بازی و حواشی آن .
دارم از نماز برمی گردم که چشمم به سیدمرتضی رضوی می افتد که با ساک ورزشی از کنارم می گذرد یک دفعه یادم می افتد که قرار بود برای دیدن مسابقه فوتبال تیم انصار بهاباد با تیم انصار بافق به ورزشگاه بروم.سریع دوربینم را برمی دارم و حرکت می کنم.هنوز تیمها وارد زمین نشده اند.تماشاگران زیادی هم در ورزشگاه نیست. سری به رختکن تیم ها می زنم.تصور من از رختکن، یک اتاق بزرگ با چندتا کمد لباس است اما رختکن ورزشگاه بهاباد برخلاف تصور من آنقدر کوچک است که بچه ها به زحمت در آن جاگرفته اند یک اتاق حدودا 2در 2 که قبلا گلاب به رویتان دستشویی ورزشگاه بوده و بچه ها از روی ناچاری آن را تغییر کاربری داده و تبدیلش کرده اند به مثلا رختکن، آن هم بدون کمد و حتی آویز لباس.
وضعیت چمن ورزشگاه -که پیش از این گزارشی از نحوه آماده سازی آن تهیه کرده بودیم-بسیار بهتر از تابستان شده و خدا را شکر زحمات اکبر و رضا زراشکی به بار نشسته و دیگر خبری از آن زمین کچل بی ریخت نیست و به گفته ناظر بازی درحال حاضر بهترین زمین چمن استان است.بچه ها مشغول گرم کردن هستند و دونفر ،عینک دودی به چشم، آنها را زیر نظر دارند.رضا قاسمی را با آن کت و شلوار و عینک دودی به سختی تشخیص می دهم. گویا سرپرست تیم است اما قیافه اش مرا یاد محافظان رئیس جمهور می اندازد. فرد دیگر هم مربی تیم، مجید بیک زاویه است.مثل اینکه چندان هم وضع تیم بد نیست چون هم مربی خارجی دارد و هم بازیکن خارجی.برای اولین بار داخل دروازه زمین چمن قرار می گیرم. به ذهنم می آید با این دروازه های بزرگ، آرش برهانی چطور این موقعیت ها را خراب می کند؟
نیمکت تیم ها یک ردیف صندلی است و یک میز زنگ زده هم برای ناظر بازی و ناظر داوری -که البته یک نفر هردو کار را انجام می دهد- و داور چهارم گذاشته اند.میرجلیلی ناظر بازی نمی دانم به چه چیز گیر داده که رضا قاسمی و اکبر زراشکی با هیجان مشغول صحبت با او هستند نهایتا با یک ماچ آبدار رضا قاسمی مشکل حل می شود. ناظر بازی انسان خوش اخلاق و مودبی است.چند دقیقه ای به ساعت 2 مانده است و همه چیز آماده شروع بازی اما خبری از آمبولانس و نیروی انتظامی نیست و ناظر بازی به شدت نگران است.یکی دو دقیقه بعد مجتبی حسنیان آمبولانس را می آورد و بازی شروع می شود اما نیروی انتظامی تازه یک ربع از بازی گذشته سر می رسد.100 نفری هم برای تماشای بازی آمده اند اما خبری از سکوی تماشاگران در این ورزشگاه نیست و بندگان خدا از روی دیوار بازی را تماشا می کنند .غلام خنده رو و محمدرضا خواجه ای و حمید اخوان هم بین تماشاگران هستند من هم کنار آنها می نشینم. خیلی قشنگ برای هم بازی را تفسیر می کنند انگار محصص و حاج رضایی و دکتر صدر کنار هم نشسته اند.فنس دور زمین کار را برای دیدن بازی سخت کرده و اصلا نمی توانم تحمل کنم و با پادرمیانی رضا زراشکی خودم را به کنار زمین می رسانم.مهمانان ویژه هم کم کم سر می رسند.شیخ حسین و سید عباس حسینی (اسپانسر تیم) زودتر از همه می آیند و بعد هم حاج امیر فلاح وحسن رزاقی و حسن عبداللهیان و حسین ثقفی و احمد حاجی زاده و محمد هوشمند و علیرضا تیموری.خبری ازمسئولان هیئت فوتبال بهاباد نیست.رئیس اداره ورزش و جوانان هم در شهرشان تشریف دارند.یکی از مهمانان ویژه می گوید فرق مسئول بومی و غیربومی اینجا مشخص می شود. کنار حاج امیر می نشینم بیشتر از اینکه حواسم به بازی باشد محو حرفهای نسبتا منشوری حاج امیر می شوم که با هر حرکت تیم مقابل نثارشان می کند.