آنچه در پی میاید روایت واقعه بستن آب بهاباد به روی معدن چادرملو از دید یک خبرنگار است.سعی شده مطالب بیطرفانه تنظیم شود و قصد تحریک هیچ کسی را هم نداریم.
یکشنبه شب ساعت 6 - مسجد انقلاب:
مسجد انقلاب محل تجمع همیشگی مردم، مملو از جمعیت است.برای اولین بار برخی از مسئولین را هم در جمع میتوان دید.پدران شهدا و روحانیون در صدر مجلس نشسته اند.بازار شایعات داغ است.هرکسی شنیده های خود را نقل می کند.یکی میگوید یک اتوبوس نیروی یگان ویژه آورده اند.دیگری میگوید از کرمان هم تقاضای نیرو کرده اند.جوانها شور و حال خاصی دارند.مسجد کاملا پر است و عده ای ایستاده نظاره گر اوضاعند.علی هوشمند گزارش کار میدهد.از جلسات متعدد این چند روز میگوید.از تدارکاتی که فراهم کرده اند و از برنامه ریزی ها.برنامه فردا را اعلام می کند.قرار می شود بعد از نماز عصر،مردم جلوی مسجد انقلاب تجمع و سپس به سمت مسجد جامع حرکت کنند و از آنجا با وسایل نقلیه به سر منبع آب بروند.حسن حاتمی شعر خود را میخواند.همه مسجد سراپا گوشند.شعری حماسی و کوبنده است.مردم در میان شعر، تکبیر میگویند و گاهی هم احسنتی نثار شاعر می کنند.پس از پایان شعر جوانها برای او کف می زنند بزرگترها ابتدا همراهی و سپس تذکر می دهند که رعایت شان مسجد و محراب را بکنید.
شیخ محمدعلی اخوان که میاید همهمه جمعیت بلند می شود.وی از پیشگامان احقاق حق مردم بهاباد بوده و غیبتش در جلسات هفته گذشته برای همه جای سوال داشته.وقتی بلندگو به دست میگیرد مجلس انگار نفس نمی کشد.او بیماری و منع پدر را دلایل غیبتش اعلام می کند و با انتقاد شدید از مسئولین استان به ویژه استاندار،بستن آب را تنها راه باقیمانده برای مردم می داند.فریاد تکبیر مردم مسجد را تکان میدهد.بغل دستی من میگوید این شیخ عجب دلی دارد.معنی کلمه "آزاده"را با تمام وجود درک میکنم.جو جلسه به نفع سران استان نیست.بی تدبیری در اعزام یگان ویژه در روز جمعه ،کاملا مردم را آزرده خاطر کرده است.پس از پایان جلسه از یکی از نمایندگان مردم میشنوم امام جمعه بهاباد دیروز در دفتر آیه الله ناصری در مورد مسائل بهاباد جلسه داشته است وجلسه شورای تامین استان هم با حضور فرماندار برگزار شده است.
یکشنبه شب - ساعت 6 -فرمانداری:
همزمان با جلسه مسجد انقلاب در سوی دیگری از بهاباد مسئولین شهر ،جلسه شورای تامین برگزار کرده اند.امام جمعه،فرماندار و اعضای شورای شهر و روسای اطلاعات بافق و بهاباد حاضرین در جلسه اند...
یکشنبه شب ساعت 11/5 - فرمانداری
"حسین غفوری" مدیر عامل جدید شرکت آب منطقه ای با مسئولین محلی جلسه دارد.ساعت از 2 نیمه شب گذشته است که جلسه به پایان میرسد.نتیجه جلسه پلمپ 2چاه دارای بیشترین برداشت، از مجموع 10 چاهی است که حفر شده در اسرع وقت است تا میزان برداشت به 168 لیتر بر ثانیه برسد.برای انجام کار نیاز به تایید استاندار است که موفق به تماس با وی نمی شوند و بستن چاهها به صبح موکول می شود.
یکشنبه شب ساعت 12 شب:
سری به منبع آب می زنیم هیچ کس دور و برآن نیست .در پاسگاه هم اثری از شلوغی نیست.یکی میگوید نیروها را در چادرملو اسکان داده اند .باور می کنیم و برمی گردیم.
دوشنبه صبح ساعت 9
با حضور نمایندگان شرکت آب منطقه ای و فرمانداری ، 2 حلقه چاه پلمپ می شود.بلافاصله پیامکی از فرمانداری به ملت ارسال و خبر آن به مردم داده می شود.واکنش مردم اما مثبت نیست.عده ای آن را اقدامی برای کوتاه آمدن مردم تلقی می کنند.فرماندار هم از انتقادها بی نصیب نیست.به فاصله ای کوتاه، از سوی شورای نمایندگان پیامکی ارسال می شود مبنی بر اینکه برنامه بستن آب به قوت خود باقیست.
دوشنبه صبح ساعت 9
نمایندگان مردم دوباره جمع شده اند.قرار است آخرین هماهنگی ها را برای بستن آب انجام دهند.ابتدا ریاست شورای شهر بهاباد گزارشی از جلسات شورای تامین استان و مصوبات آن ارائه می کند ولی حاضران همچنان بر بستن آب تاکید می کنند.سپس نفراتی که برای بستن آب باید اقدام کنند تعیین میشوند.در پایان ،صورتجلسه شماره 3 قرائت شده و به امضای حاضرین می رسد.
دوشنبه صبح ساعت 11- دفتر امام جمعه بهاباد
سردار اکبر فتوحی فرمانده سپاه الغدیر به همراه ابوترابی مشاور استاندار جلسه ای با مسئولین محلی و همچنین علی هوشمند و شیخ محمد عبداللهیان نمایندگان مردم دارند.عمده بحث سردار این است که آب بسته نشود و فرصتی برای جبران و پیگیری مشکلات به مسئولین داده شود اما نمایندگان مُصر بر بستن آب هستند.
دوشنبه بعد از نماز عصر - جلوی مسجد انقلاب
جمعیت کم کم در حال جمع شدن هستند.برنامه ریزی و نظم مراسم کاملا به چشم می آید و پیش بینی همه چیز شده است.عده ای با بازوبند مشخص،مسئول انتظامات هستند.
بلندگو یک نوحه قدیمی پخش می کند.زنها بچه به بغل در آفتاب بی رمق نشسته اند.پرچم های زیادی در دست مردم است.روی اکثر آنها شعارهای مذهبی نوشته شده .برخی هم حاوی شعارهایی حق طلبانه هستند.حاج حسن دهقان نوحه ای را شروع به خواندن می کند مردم هم سینه می زنند.جمعیت سینه زنان به راه می افتد.گروهی از جوانان در جلوی جمعیت ،طبل و سنج خود را با همان ریتم تکراری همیشگی به صدا در می آورند.
غلامرضا دهقانزاده علم بر دوش پیشاپیش همه حرکت می کند.چند نفر از کشاورزان ،بیل خود را هم بر دوش دارند.جوانها دستها را در هم گره کرده و در صف اول قرار گرفته اند.برخی چهره ها را که می بینی باور می کنی که امروز جمعیت زیادی جمع خواهد شد.جمعیت به جلوی مسجد جامع می رسد.آنجا هم عده زیادی ایستاده اند.خیلیها مرخصی گرفته اند.دانش آموزان هم کیف و کتاب در دست ، مستقیم از مدرسه به اینجا آمده اند.خبر می رسد استاندار دستور داده نیروهای یگان ویژه در این قضیه دخالت نکنند.امام جمعه بهاباد پیش از این در مورد استفاده از قوه قهریه در مقابل مردم هشدار داده بود..علی هوشمند یک بار دیگر برنامه بستن آب را برای مردم تشریح می کند.قرار است عده ای معدود که از قبل مشخص شده اند برای بستن آب داخل منبع شوند و بقیه مردم بیرون منتظر بمانند.حرکت به سمت منبع آغاز می شود.
همه سوار وسایل نقلیه خود می شوند.هر کس هر وسیله ای داشته آورده.موتور ،ماشین،تراکتور ،کامیون ،اتوبوس. من که به عمرم این همه ماشین همراه هم در بهاباد ندیده ام .ماشین ها با چراغ روشن و بوق زنان مسیر را طی می کنند.یاد مراسم استقبال از شهدا می افتم.صفی چند کیلومتری از ماشین ها تشکیل شده .
سوار بر موتور یکی از دوستان از کنار ماشین ها عبور کرده و فیلمبرداری می کنم.عده زیادی قبل از حرکت جمعیت، خود را به منبع آب رسانده اند.کلی طول می کشد تا همه ماشین ها برسند .تازه وقتی همه جمع می شوند عظمت جمعیت را متوجه میشوی.با خود فکر می کنم اگر نیروهای یگان ویژه قصد دخالت داشتند چه فاجعه ای به بار می آمد.با اینکه قبل از حرکت تاکید شده بود فقط عده ای خاص وارد منبع می شوند اما جمعیت به طرف منبع هجوم میبرند.بلافاصله انتظامات دستها را درهم گره کرده جلوی جمعیت را میگیرند.درب منبع را هم از پشت می بندند.عده ای همراه با ماشینی که دستگاه جوش بالای آن است وارد محوطه می شوند.جمعیت پشت فنس ها منتظر می نشینند.مداحان شروع به خواندن می کنند و جمعیت آرام سینه می زنند.عده ای قصد سردادن شعارهای تحریک آمیز دارند که بلافاصله خاموش می شوند.
دوشنبه ساعت 3-داخل منبع
بزرگی و حجم عظیم این منبع بسیار به چشم می آید.عده ای توانسته اند از بالای فنس ها خود را به گروه بستن آب ملحق کنند.نفرات تعیین شده وارد موتورخانه منبع می شوند.تعداد زیادی موتورهای غول پیکر ،در کنار هم قرار گرفته اند که کار کشیدن آب از زمین را انجام می دهند.افراد تعیین شده ابتدا برق را قطع کرده سپس همه فلکه ها را می بندند.
پس از بستن آب، جوشکارها مشغول کار می شوند و درب موتورخانه را از هر دو طرف جوش می دهند .با خود میگویم دیگر کسی نخواهد توانست این در را باز کند.جمعیت زیادی از بالا این صحنه را مشاهده می کنند.پدر یک شهید ،عصا به دست آنجا حضور دارد.هرچند نابیناست و چیزی نمی بیند اما مرتب تکبیر میگوید.کار پایان می پذیرد.یاد فیلم "آژانس شیشه ای*"حاتمی کیا می افتم.هر کدام از این مردم یک حاج کاظم شده اند که برای نجات "عباس"خود یعنی وطنشان،متوسل به زور شده اند. خدا کند "عباس" آنها زنده بماند.
پی نوشت:
1- پس از پایان مراسم ،پیامکی از سوی فرمانداری بهاباد مبنی بر تشکر از استاندار در عدم برخورد نظامی با مردم برای اهالی ارسال شد که واکنش مثبتی از سوی مردم همراه نداشته است.
2- بعد از بستن آب تا کنون هیچ اتفاق قابل ذکری رخ نداده است و کسی هم با نمایندگان تماسی نداشته است.
* داستان فیلم در مورد یک فرمانده جنگ به نام "حاج کاظم"است که وقتی برای نجات جان همسنگر شهرستانی خود به نام "عباس"
با بی مهری مسئولین مواجه میشود مجبور میشود متوسل به زور شود اما در نهایت عباس شهید میشود.