Quantcast
Channel: پایگاه اینترنتی بهاباد
Viewing all articles
Browse latest Browse all 298

یادی از طلبه شهید محمدمهدی جلیلی

$
0
0

{xtypo_code}خوشتر آن باشد که سر دلبران    گفته آید در حدیث دیگران{/xtypo_code}

 

19دی ماه هر سال مصادف است با سالگرد شهادت طلبه شهید محمد مهدی جلیلی.به همین مناسبت-البته با کمی تاخیر- خاطراتی از این شهید بزرگوار از زبان مادرگرامی و همرزمانش در ادامه آمده است.با این امید که بتوانیم دین خود را نسبت به همه شهدای عزیز و این انقلاب پرشکوه ادا کنیم.سایت بهاباد به تناسب، مطالبی درباره سایر شهدای عزیز شهرستان را نیز منتشر خواهد کرد.از همه عزیزانی که در این باره مطلب،خاطره،عکس یا فیلمی دارند خواهشمندیم برای ما ارسال کنند تا همه از آن بهره ببریم.

 

منبع:وبلاگ شهدای شهرستان بهاباد - شیخ حسین حاتمی

 

شهید محمد مهدی جلیلی

حاجیه فاطمه صباح مادر شهید:

محمدمهدی درسال 1346دربهاباد متولدشد و دبستان رادرمدرسه ادیب ، راهنمایی رادرمدرسه ابن سینا ویک سال دبیرستان رادردبیرستان سید مصطفی خمینی بهاباد با نمره عالی گذراند.درسش بسیار عالی و همیشه شاگرداول بود. حتی درامتحانات نهایی سال سوم راهنمایی درشهرستان بافق اول شد .بسیاربچه خوش اخلاق وکم حرفی بود.باهمکلاسانش بسیارمهربان بود. از هفت سالگی دنبال نماز و روزه بود تااینکه یک روحانی به نام حاج آقای تهرانی به بهاباد آمدندوبرای تحصیل درحوزه تبلیغ کردند وایشان جذب حوزه شدمی گفت:بریم ریاضی وفیزیک واینارابخونیم چه فایده؟ باید درحوزه درس بخوانیم تادین رابشناسیم بااین دید وارد حوزه شدودرمدرسه علمیه امام خمینی (ره) تحت تربیت حاج آقای شریفی معروف به شریف قراگرفت..خیلی دربند غذاوخوردوخوراک نبود وبرای همین بدن کشیده ولاغری داشت وگوشت بدنش ریخته وبه اصطلاح استخوانی بود .درحوزه با آقای ابوترابی امام جمعه بهاباد خیلی حشرونشرداشت. امروزهم اگرنامی ازاو بشنوند گریه می کنند. سردرس آیت الله خاتمی هم می رفت.

از 16 سالگی به جبهه رفت و چندمرتبه زخمی شد.اگر  به خاطر جبهه پول مختصری می دادند نمی گرفت ،می گفت خرج جبهه کنید .آقای شریفی مدیر مدرسه علمیه امام خمینی یزد که خیلی هم به مهدی علاقه داشتند می گفتند یک روز بچه های مدرسه امام به جبهه رفته بودند وبرگشتند. من رفتم سپاه برای تسویه حساب ومقداری پول گرفتم برای بچه ها به خاطر جبهه ، تنها کسی که پول را نگرفت مهدی بود . خاطره ای که چند نفرازدوستانش گفتند این است که پس ازچند ماه حضوردرجبهه وعملیات بدراز جبهه مستقیم به روستای منشاد مهریز رفته وبه مدرسه علمیه شهید صدوقی منشاد رفت ودرس حاشیه ملاعبدالله که آن روزازدروس متداول و سنگین حوزه بود که طلاب حداقل چندین ماه می خواندند ولی این شهید فقط یک ماه خواند ومباحثه کرد ونمره عالی آورد که نشان دهنده هوش بالا و پشتکار بالای اوبود . در زمستان لباسهای گرمی که من می دادم نمی پوشید همه اش با یک بلوز نمی دانم چه می کرد؟ شاید هم به فقرا می داد . ازجبهه هم که می آمد لباسهای جبهه را بیرون می آورد می گفت مامان لباسها رابشویید واگرپاره است بدوزید واتو کنید تا به بسیج تحویل دهم  .پدرش مرحوم حاج حسین جلیلی یک باربه اتفاق چند نفرازپدران شهدا و رزمندگان به جبهه رفته بودند وقتی برگشتند گفتند من نتونستم اورا ببینم دیگه دندون این را بکن دیگه برنمی گرده .حاج حسین می گفتند : ازفرماندهان شنیدم که نیروی بسیار خوب وتاثیر گذاریست اما وقتی به بهاباد اومد و پدرش این مطلب را به اوگفتند گفت : خیال می کنید من کیم ؟من پیش طلبه هایی  که می روند غواصی می کنند ،به خط دشمن می رسند، شناسایی می کنند، در صف عراقی ها غذا می گیرندواینقدر شجاعت دارند و برمی گردند،  صفرم .

شهید محمد مهدی جلیلی


Viewing all articles
Browse latest Browse all 298

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>