امروز سالروز راه اندازی سایت بهاباد است.قرار شد هر کدام از بچه ها هرچه به ذهنشان رسید در مورد سایت و آنچه در این یکسال گذشت را بنویسند.عباس که نهایتا بدقولی کرد و ننوشت اما نوشته های بقیه در ادامه می آید.پیشاپیش از اینکه برخلاف رویه سایت، این بار از خودمان نوشتیم عذرخواهی میکنیم.
به قلم:سردبیر
در این سالها اکثریت وقتم پای اینترنت گذشته و هر روز تقریبا اکثر سایت های خبری مهم را نگاه می کنم اما هیچ وقت فکر نمی کردم روزی خودم هم گرفتار یک سایت شوم.خدا بگویم این عباس را چکار نکند که همه این گرفتاری ها زیر سر اوست.همیشه می گفت باید ماهم سایتی انتقادی در مورد بهاباد راه بیندازیم اما هیچ وقت این پیشنهاد او از حرف فراتر نمی رفت.مدتی بود سعید و سجاد بر روی طراحی سایت به صورت تجربی کار می کردند و بسیار پیشرفته شده بودند.تابستان بود و فارغ از اوضاع این شهر از تعطیلات خود لذت می بردم فیلم های روز دنیا را میدیدم رمان های مشهور را می خواندم شبها برای خودم یادداشت می نوشتم حتی یک بار هم پایم به فرمانداری باز نشده بود اما سال گذشته دقیقا در چنین روزی همه چیز عوض شد و یک سال است دیگر رنگ آرامش را ندیده ام . ..
تا دو هفته کسی کاری نکرد اما مگر عباس ول کن بود؟هر روز که ما را می دید می گفت چطور شد؟نهایتا دیدیم چاره ای نیست .سعید یک سری مطلب تکراری در مورد بهابادمثل آثار باستانی،محصولات کشاورزی و شهدای بهاباد در سایت گذاشته بود اما این مطالب هیچ وقت برایم جذاب نبوده.از خبرهای بدون جذابیت هم بدم می آمد به همین دلیل دوست نداشتم سایت مان خبری باشد.دنبال چیزی تازه و جذاب تر بودم.